loading...
سایت تفریحی
سرگرمی
آخرین ارسال های انجمن
admin بازدید : 294 سه شنبه 21 خرداد 1392 نظرات (0)

۴

متولد 31/3/1366 در تهران هستم. تحصيلاتم در زمينه كامپيوتر است. در كنكور، دانشگاه آمل قبول شدم ولي بعد از مدتي انتقالي گرفتم، به تهران آمدم و تا اين جا درسم را به اتمام رساندم.

شروع كار با تئاتر

تئاتر را از سال اول دبيرستان شروع كردم و بازي را در كنار بابا اكبر تجربه كردم. كار دوم من باز هم تئاتر بود كه اين بار علاوه بر بازي پدرم در كنار من، كارگرداني كار هم بر عهده ايشان بود.

علاقه بسيار زيادي به تئاتر دارم و با عشق و علاقه فراوان آن را دنبال مي كنم اما كار در سينما و تلويزيون برايم دشوار است و شيريني تئاتر را ندارد.

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

ورود به سينما

اولين تجربه سينمايي من باز هم به اتفاق بابا اكبر بود كه در فيلم سينمايي «سرخابي» به كارگرداني آقاي محمد آهنگراني حضور پيدا كردم. در اين فيلم كه احتمالا در تابستان اكران مي شود نقش دختر اكبر عبدي را بازي مي كنم، خانم اكرم محمدي ايفاگر نقش مادرم هستند و اشكان اشتياق نقش برادرم را بازي مي كنند.

بابا اكبر، مشاور هنري

من هميشه از بابا اكبر به عنوان مشاور استفاده مي كنم و در انتخاب كارهايم با او مشورت مي كنم. به قول معروف او در اين راه استخوان خرد كرده و حسابي خاك خورده است و چه نعمتي بالاتر از اين كه من در اين مسير، چنين مشاور، راهنما و مشوقي دارم؟!

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

بابا اكبر در قاب تصوير

اولين باري كه پدرم را در حال ايفاي نقش ديدم، فيلم سينمايي «دزد عروسك ها» بود كه حسابي ترسيده بودم. خب در آن زمان من از گريم و مسائل فيلم، چيزي نمي دانستم براي همين وحشت كرده بودم.

در فيلم سينمايي «مادر» پابه پاي فيلم گريه كردم. فيلم با صحنه گريه بابا اكبر آغاز مي شد و من به هيچ عنوان دوست نداشتم گريه هايش را ببينم حتي در فيلم. وقتي بچه بودم همه عكس ها و پوسترهاي بابا اكبر را در اتاق خوابم مي چسباندم و با آنها زندگي مي كردم.

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

دختر اكبر عبدي بودن

از دوران دبيرستان به بعد بود كه در همه جا مرا با انگشت اشاره نشان مي دادند و مي گفتند دختر اكبر عبدي است. هميشه اين ترس را داشتم كه وقتي همه مرا مي شناسند، توقع شان از من بالا مي رود و هميشه بايد نمره بالا بياورم تا نگويند دختر اكبر عبدي دانش آموز تنبلي است. اين احساس تا دوران دانشگاه هم ادامه داشت، از اين كه به دليل شناخته شدنم حس مي كردم زير ذره بين هستم اذيت مي شدم و برايم سخت بود.

بيشتر، مادرم پيگير درس و مدرسه من بود. يادم هست روزي كه مي خواستم كنكور بدهم مادرم مسافرت بود و بابا اكبر به جاي اين كه با روحيه، مرا بدرقه كند در نهايت خونسردي گفت: نمي خواد بري امتحان بدي!

در دوران دبستان يك بار از بابا اكبر خواستم به من ديكته بگويد و آخرش هم به من نمره 20 داد. فرداي آن روز وقتي رفتم مدرسه خانم معلم ديكته ام را ديد و دوباره تصحيح كرد، شدم 16! وقتي به بابا اكبر گفتم چرا اين طوري نمره دادي گفت: دلم نيومد به دخترم كمتر از 20 بدم. آن روز خانم معلم پاي برگه ام نوشت: لطفا درست تصحيح كنيد!

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

دختر بابا!

به همان اندازه كه تك فرزند اكبر عبدي هستم به همان اندازه هم از تنها بودنم ناراحتم! هميشه دلم مي خواست به جز پدر و مادرم از ديگر اعضاي خانواده، كسي مثل خواهر يا برادر در كنارم بود تا بتوانم تنهايي هايم را با او بگذرانم.

من دوستان صميمي خوبي دارم ولي هيچ يك از آنها برادر و خواهر خود آدم نمي شود ولي خوبي اين مسئله اين است كه همه توجهات و محبت ها متوجه من است. خدا را شكر لوس و ننر هم بار نيامدم.

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

لحظات با بابا اكبر بودن

آخرين باري كه همراه بابا اكبر به رستوران رفتيم خيلي سال پيش بود ولي ديگر هيچ وقت چنين تجربه اي را با هم نداشتيم. با هم بيرون رفتن خيلي سخت است. مي خواهيم كنار هم باشيم ولي بابا هميشه بايد در قبال ابراز محبت مردم پاسخگو باشد و براي مان فرصت زيادي باقي نمي ماند. هر وقت بخواهيم به اتفاق هم بيرون برويم اين قدر اطراف مان شلوغ مي شود كه واقعا شرايط را سخت مي كند. حتي در سفر حج كه به مكه رفته بوديم دچار مشكل شديم. هميشه هموطنان به ما لطف داشتند براي همين سعي مي كنيم جدا از هم به تفريح و مسافرت برويم.

3 گانه اخراجي ها

فيلم اخراجي هاي 1 را خيلي دوست داشتم ولي به نظرم اخراجي هاي 2سطح پايين تري داشت. اخراجي هاي 3 را هم نمي خواهم بگويم ضعيف بود ولي من شخصا آن را خيلي نپسنديدم. بيشتر لحظه هايي را كه بابا اكبر در آن حضور داشت پسنديدم. فكر نمي كنم بازيگري وجود داشته باشد كه بتواند جاي اكبر عبدي را در 3 گانه اخراجي ها پر كند.

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

برخورد دوستان و دانشجويان

شايد باورتان نشود، در دانشگاه از وقتي كه استادان و ساير دانشجويان فهميدند كه دختر اكبر عبدي هستم توقع بيشتري از من دارند. خيلي از بچه ها كه بازيگر نيستند و دوست دارند وارد اين حيطه شوند مي خواهند كه كمك شان كنم البته از اين بابت ناراحت نيستم، وقتي توقع مردم از شما بالا باشد همين مي شود انگيزه اي براي بهتر بودن و پيشرفت.

نخواستم راه پدرم را ادامه دهم و فقط بازيگري كنم. دوست داشتم بازيگري را در كنار رشته تحصيلي ام ادامه دهم. بازيگري را خيلي جدي نگرفته ام و نمي خواهم همه زندگي ام صرف آن شود.

لحظات نبودن بابا اكبر

خيلي اوقات نبودن پدر در خانه، ما را دچار مشكل مي كرد. گاهي پيش مي آمد كه براي بازي در يك مجموعه يا اجراي تئاتر مدت ها نمي توانستيم او را در خانه ببينيم. مثلا يك بار براي تئاتر، بابا 6 ماه ايران نبود و دقيقا سال 84 مصادف با زماني بود كه براي كنكور ثبت نام كردم و به شدت نيازمند حضور پدرم بودم.

گفتگو با المیرا عبدی: دوست دارم مردم مرا به خاطر خودم بشناسند + تصاویر

ادامه راه پدر؟

نمي خواهم فقط در يك ژانر كار كنم. مي خواهم اگر بازي را ادامه مي دهم هم طنز بازي كنم و هم جدي. ترم آخر دانشگاه وقتي بابا اكبر براي تماشاي تئاتر به دانشگاه آمد و بازي ام را ديد تعجب كرد و گفت: باورم نمي شه كه اين قدر خوب بازي كني! اتفاقا همان جا بود كه وقتي بعد از نمايش، بابا مرا بوسيد همه متوجه شدند كه من دختر اكبر عبدي هستم و تا قبل از آن خيلي از بچه هاي دانشگاه از اين موضوع بي اطلاع بودند البته خودم هم اين قضيه را مطرح نكرده بودم چون خيلي مشكل است كه زير ذره بين و هميشه مورد توجه ديگران باشي.

دوست دارم مرا به خاطر خودم بشناسند نه به دليل اين كه دختر اكبر عبدي هستم. اين را هم بگويم من هيچ وقت از جايگاه پدرم سوء استفاده نكردم و در مسير خودم براي بازيگري حركت كرده ام. اين طور نبوده كه به اعتبار پدرم به من نقشي را پيشنهاد كنند.

بيشتر تئاتر!

ترجيح مي دهم بيشتر فعاليتم در حوزه تئاتر باشد هر چند كه در تئاتر بايد رياضت و سختي بكشي ولي بازي روان تئاتر را خيلي دوست دارم تا اين كه بخواهم بعد از ساعت ها گريم، لباس پوشيدن و سر صحنه رفتن، يك صبح تا شب اسير شوم كه فقط يك دقيقه در مقابل دوربين بازي كنم.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدوم گروه توعشق باوفاترند؟
    نظرتان درمورد مطالب این وب سایت چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 999
  • کل نظرات : 35
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 7
  • آی پی امروز : 99
  • آی پی دیروز : 73
  • بازدید امروز : 232
  • باردید دیروز : 128
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 621
  • بازدید ماه : 1,837
  • بازدید سال : 32,909
  • بازدید کلی : 653,425
  • کدهای اختصاصی
    www.blogers.ir-->
    blogکد بازی تمرکز حواس
    /

    Top Blog
    مسابقه وبلاگ برتر ماه

    " href="http://chargereseller.com/widget/v2/css/ion.rangeSlider.css" />
    موبایلتو شارژ کن